غزل مناجاتی با خداوند
عبدی که بود پست و هَوَس رانتر از همه برگشته سر به زیر و پشیمانتر از همه از خـود فـرار کرده غـلام فـراریات سـوی تو بازگـشته گـریزانتر از همه یـا که مـرا مـقـابـل این خـوبـهـا بـزن یا که مـرا بـبـخـش نـمـایـانتر از همه از روی جهل حال خوشی را که داشتم بر معصیت فـروختم ارزانتر از همه وقـتی سلاح اشک مرا غـفـلـتم گرفت مانـدم میان مـعـرکه حـیرانتر از همه غیر از تو ای کریم کسی میخرد مگر؟ آن را که بیبها شد و ویرانتر از همه من نا امید نیـستم از لطف و رحـمتت هستم اگرچه بیسر و سامانتر از همه خواهی گرفت روز حساب و کتاب خلق بـر نـوکـران فـاطـمـه آسـانتر از همه دلبستهام به لطف کریمان در این میان بر رحـمت حـسیـن فـراوانتر از همه آمـد کـنـار قــتـلـگـه و آه مـیکــشـیــد اُخت الحـسین پـاره گـریبانتر از همه |